شرعي سازي سياست ؛چارچوبي معرفتي براي تحقق ايده سياست اسلامي (4)


 

نويسنده :دکتر اصغر افتخاري *




 

1-3-2.اصول
 

سکولاريسم نيز همچون ساير پديده ها و فرآيند هاي تجربه شده در تاريخ تحول جوامع بشري بر اصول و ارکاني استوار است که عمده ترين آنها متناسب با تجربه ي تمدن غربي عبارت اند از (نصري 1378،صص351-355):
يک.ابتنا بر عقل ضعيف که در آن ،عقل و خردورزي به مثابه بديلي براي تأملات و راهنماييهاي ديني مطرح است ؛
دو.جداانگاري نهادهاي ديني از نهادهاي سياسي -اجتماعي به اقتضاي ماهيتشان که به رغم ايشان ،اجتماع آن دو را غير ممکن مي کند ؛
سه.تاکيد بر ماهيت دوگانه ي حاکميت ديني و حاکميت مردمي که به قبول دو الگوي متفاوت از مديريت در حوزه هاي ديني و سياسي منتهي مي شود؛
چهار.قدسي زايي از پديده ها به منظور ممکن ساختن اعمال نظارت بر آنها ؛به دليل محوريت عقل ضعيف ، سکولاريسم اعمال نظارت را اصولاً با التزامات و باورهاي ديني غير ممکن مي داند ؛
پنج.جايگزيني حقوق طبيعي به جاي حقوق فطري و الهي ،تا بدين شيوه وجدان به جاي خداوند در کانون تنظيم مناسبات فردي و جمعي قرار گيرد.
بر اين اساس ،سکولاريسم به ترسيم جهان بيني تازه اي همت مي گمارد که در آن ،سمت و سوي فعاليتها و تلاش بازيگران معطوف به «به حاشيه راندن امر مقدس »و جايگزين کردن عناصر مادي -انساني به جاي آن ،است .طبيعي است که در اين فرآيند ،تنها ادياني مي توانند به حيات خويش استمرار بخشند که در چارچوب اصول و مباني قابل درک و مورد قبول انسان ،باز تعريف و به تعبيري «انسان ساز »شوند ؛در غير اين صورت ،به دليل تعارض با عقل و آسيب رساندن به هويت انسان و حيات جمعي طرد خواهند شد.

1-4.سکولاريسم ديني
 

چنان که بيان شد ،توجيه سکولاريسم با مستندات ديني از جمله ايد ه هايي است که براي توسعه سکولاريسم در جهان اسلام ،به دليل تفاوت ماهوي که با جهان مسيحيت دارد ؛به کار گرفته شده است .در اين ديدگاه ،دين توجيه گر سکولاريسم شناخته مي شود ؛چرا که راهکارهايي درون دين پيش بيني و تاييد شده است که ورود عرف را به درون احکام ديني ،به رغم ايشان ،ميسر مي کند .از آن جمله :(1)
-تفکيک احکام تأسيسي از امضايي ؛
-پذيرش حجيت اجماع ؛
-پذيرش حوزه اي به نام «منطقة الفراغ »(ما لا نص فيه )؛
-تنقيح مناط احکام ؛
-پذيرش حجيت عقل و اعتبار بخشي به آن (به گونه اي که رسول باطني قلمداد مي شود و به رغم خاتميت حضور رسول ظاهر ،همچنان نقش خود را ايفا مي کند ).
گرچه هر يک از توجيهات ذکر شده مي تواند بر نقش و اهميت عرف در رويکرد ديني دلالت داشته باشد ،چنان که در قسمت مربوط به حضور فراگير دين در حيات انساني خواهد آمد ،اين نقش آن قدر پررنگ نيست که دين را معنا کند ؛به عبارت ديگر ،عرف در چارچوب دين ،و نه به صورت بر عکس ،فهم خواهد شد و از اين نظر استدلال هاي مذکور در نهايت ،مؤيد چيزي به نام عرف گرايي از ناحيه ي دين اسلام نخواهد بود.(2)
نتيجه آنکه حيات سکولار بنا به ماهيت از حيات ديني مجزا مي شود و چنين به نظر مي رسد که تمام تلاشهاي به عمل آمده براي جمع بين اين دو الگوي حيات به نوعي بر محوريت «باز تعريف»يا «باز سازي دين »براي انطباق با آموزه هاي الگوي سکولار ،قرار دارد و از اين نظر نمي تواند ،به دليل فرسايش دين ،براي دينداران مطلوب باشد؛ به عبارت ديگر ،ماهيت ،اهداف ،ابزار و روشهاي پيشنهادي اسلام در مقام مديريت حيات انسان ، در سطوح فردي و جمعي ،مانع از آن مي شود تا نسبت به پذيرش اصول و مباني سکولاريسم در عمل و نظر اقدام شود .تجربه اديان ديگر نيز حکايت از آن دارد که اين مهم تحقق نمي شود ،مگر آنکه نخست تحديد و سپس تحريف دين پذيرفته شود و اين دو به اقتضاي ماهيت از سوي اسلام پذيرفتني نيست .بر اين اساس آنچه که در ادامه مي آيد ،نتيجه گيري اي درون ديني است که بر حضور فراگير دين با اعتبار بخشي به عقل و شان در حيات فردي و جمعي او اشاره دارد که در نهايت ،«شرعي سازي حيات »،و نه سکولاريسم ،را در پي دارد .

2.نظريه حضور فراگير دين و شرعي سازي حيات
 

مهم ترين پرسشهايي که در مقابل نظريه ي فراگير دين در زندگاني انسان طرح مي شود ،ناظر بر شأن و ماهيت و مقتضيات زماني و مکاني است که معمولاً پيروان ديدگاه «دين حداقلي »را به تأييد و تصويب آن رهنمون مي شود ؛حال آنکه درک نوع و ماهيت حضور مي تواند در تفسير هر چه بهتر نظريه ي «حضور فراگير »و همچنين پاسخگويي به پرسشهاي مطرح شده تأثير گذار باشد .بدين منظور در اين قسمت ،نخست مستندات درون ديني نظريه ي حضور فراگير دين از ديدگاه اسلام بيان مي شود ؛سپس به تحليل ماهيت و نوع «حضور دين »پرداخته خواهد شد و در نهايت ،روايتي جامع بر مبناي سه عنصر «حضور فراگير دين »،«عمل مختارانه انسان »و «شرايط زماني و مکاني متحول »از اين نظريه عرضه خواهد شد.

2-1.مستندات
 

اسلام بر خلاف ساير اديان در بردارنده ي آموزه هاي اعتقداتي است که «حضور فراگير »آن را در زندگي انسان تأييد مي کند .مهم ترين اين دلايل از منظري درون ديني عبارت اند از :

2-1-1.ماهيت سعادت
 

گرچه تأمين سعادت توسط عمده ي مکاتب انساني و همه ي اديان الهي مدنظر بوده ،با اين حال ،تصريح اسلام بر اينکه سعادت در اين گفتمان ديني ،عام بوده است و هر دو بعد دنيايي و اخروي حيات انسان را شامل مي شود ،حوزه ي عملکرد دين را توسعه مي دهد ؛به عبارت ديگر ،اگر دين صرفاً داعيه ي آباداني دنيا يا ساختن آخرت انسان را داشته باشد،به طور طبيعي حوزه ي فعاليت مشخص و معيني مي يابد ؛حال آنکه اجتماع اين دو ،با عنوان «سعادت مندي »و تأکيد بر ماهيت دو گانه (ولي کاملاً مرتبط با يکديگر و داراي تعامل دروني )آن در اسلام ،عملاً جاي خالي اي براي دين در حيات انسان نمي گذارند (مرداد ،1992).به طور خلاصه ،مقتضاي فلسفه وجودي دين اسلام مانع از قبول حداقل گرايي براي آن مي شود .

2-1-2.ماهيت اهداف شارع
 

در حالي که مقوله سعادت ناظر بر هدف مطلوب انسان است و حداکثر گرايي دين را مي طلبد ،تأمل در ماهيت اهداف بيان شده توسط شارع دلالت بر آن دارد که اصولاً نوع درخواستهاي خداوند از مسلمانان چنان است که همه زوايا و سطوح حيات آنها را تحت تاثير قرار مي دهد .از همين منظر است که امام خميني (ره)تفکيک دين از ساير ابعاد حيات انسان و به ويژه سياست را امري غير ممکن معرفي کرده و اظهار داشته اند :
«طبق [آيات]شريفه ،احکام اسلام محدود به زمان و مکان [خاص]نيست و تا ابد باقي و لازم الا جراست...؛بنابراين ،چون اجراي احکام پس از رسول اکرم (ص)و تا ابد ضرورت دارد ،تشکيل حکومت و برقراري دستگاه اجرا و اداره ضرورت مي يابد»(موسوي خميني ،بي تا ،ص26)
بر همين سياق ايشان به احکام مالي ،دفاعي ،حقوقي ،جزايي و...اشاره مي کند و در نهايت چنين نتيجه گيري مي کند :«احکام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است که يک نظام کلي اجتماع را مي سازد »(موسوي خميني ،بي تا ،ص28)؛به عبارت ديگر هدف شارع بدون پذيرش «نظريه حداکثري »تحقق پذير نيست.

2-1-3.وجود الهي
 

بررسي تصوير ارائه شده از «خالق »در دين اسلام و مقايسه با تصاوير ارائه شده توسط اديان ديگر ،بيانگر اين واقعيت است که «خداي مسلمانان »به دليل قواعدي چون لطف ،اقتدار ،قدرت ،علم ،فعال بودن و...اصولا در تمام ذرات هستي حضور دارد و نمي توان حوزه يا پديده اي را سراغ گرفت که به نوعي از حضور اراده الهي خالي باشد ؛به همين دليل است که جهان به يک معنا تجلي گاه «خداوند »به شمار مي آيد .(3)بر اين اساس ،حيات سياسي -اجتماعي به مثابه بخشي از کل حيات انسان ،مشمول اين قاعده کلي ارزيابي و در نتيجه حضور فراگير الهي در آن مشاهده مي شود .(4)

2-1-4.خلقت انساني
 

آخرين توجيهي که مي توان براي نظريه فراگير ارائه داد ،ناظر بر ماهيت انسان به عنوان اشرف مخلوقات الهي است ؛بدين معنا که نقصان انديشه و عمل انسان ،ماهيت دوگانه ي وي ،وجود ويژگيهاي منفي اي چون حرص و آز و...ما را بدانجا رهنمون مي شود که انسان به مقتضاي طبعش ناقص است و اين نقصان همه جانبه ،توجيه گر حضور فراگير الهي براي ياري رسانيدن انسان به منظور نيل به اهداف بلندي است که بر اساس انسانيت و عهدش با خداوند متعال ،تعريف و تعيين شده اند ؛به عبارت ديگر ،سرنوشت انسان در گرو تحقق اين اهداف است و امکان دستيابي به اين مهم بدون مساعدت الهي هرگز ميسر نخواهد بود .(5)

2-2.ساختار
 

شواهد ارائه شده بر ضرورت حضور فراگير دين در حيات دين در حيات انسان ديندار دارد که با عنايت به ماهيت دين اسلام و جايگاه و رسالت فرد ديندار،قابل درک است.به منظور تبيين اين ضرورت در مقام عمل ،در اينجا با استفاده از رويکرد ساختاري به تحليل نوع رابطه بين انسان با خدا در مکتب اسلام پرداخته مي شود .ساختار ارتباطاتي ارائه شده ،ضمن تاکيد بر جايگاه انسان به عنوان خليفة الله روي زمين و پذيرش توانمندي عقلاني و اصل اختيار ،نظريه دين حداکثري را در مقام عمل ،تبيين و تأييد مي کند .به منظور بيان هرچه بهتر اين معنا ،از الگوي تحليلي ايزوتسو (6)بهره گيري خواهد شد که بر بنياد سه رکن به شرح زير قرار دارد (رک.ايزوتسو،1372):

2-2-1.ربط وجود شناختي
 

ربط وجود شناختي به تعيين مناسبات بين خدا-انسان در مقام پيدايش نظر دارد.براين اساس شاهد شکل گيري ارتباطي هستيم که در آن يک طرف ،به صورت مستقل و طرف ديگر ،به صورت ديگر ،به صورت وابسته مي شوند .بدين معنا که «خدا»در مقام «خالق»و مستقل از جهان هستي تصوير مي شود و طرف ديگر ، وابسته مطلق ،و به عنوان مخلوق ، شناسايي شده است .
«اين است پروردگار شما ،خدايي که جز او نيست و آفريننده همه چيزاست »
(انعام :102)(7).

2-2-2.ارتباط اخلاقي
 

«در اين نگرش ...خدا نسبت به انسان از طريق اخلاقي عمل مي کند ...و از انسان در مقابل انتظار مي رود که او نيز از طريق اخلاقي واکنش نشان دهد »(ايزوتسو،1372،ص298).
براين اساس ،شناسايي ارتباط اخلاقي خدا و انسان با دو چهره امکان پذيراست:چهره نخست که ناظر بر عمل قادر متعال است ،به صورت رحمت و غضب نمايان مي شود ؛چهره دوم که ناظر بر رفتار انسان است ،به صورت شکر و کفران تعريف مي شود.در تعاملي دو سويه،رحمت الهي ،چنانچه با شکر انساني همراه شود،توسعه مي يابد و چنانچه با کفران مواجه شود ،غضب الهي را در پي خواهد داشت .اين تفسير وسيع است و بسياري از اعمال و رفتار انسان را تحت دو عنوان «کفر -شکر»جاي مي دهد و هويتي ديني به آنها مي بخشد و بدين ترتيب ،راه را براي سکولار ديدن آنهاسد مي کند .

2-2-3.ارتباط کلامي
 

سومين و فراگير ترين نوع ارتباط ،شکل کلامي ،به معناي عام کلام شامل الگوهاي شفاهي و غير شفاهي ،دارد که بر اساس آن خدا در ارتباط دوسويه اي با انسان قرار مي گيرد :نخست ،ارتباط کلامي شفاهي که از ناحيه الهي به صورت نزول «آيات قرآن »و از ناحيه انسان به شکل «دعا»ظهور مي يابد ؛ارتباط کلامي غير شفاهي که از ناحيه الهي در قالب خلقت کل طبيعت براي عبرت و تعقل انسان تجلي مي يابد و از ناحيه انسان به صورت«صلاة»تعرف مي شود .ايزوتسو اين حالات متعدد را چنين معرفي مي کند :
«وحي در اسلام به آن معناست که خدا سخن مي گويد ...؛اين مهم ترين و اصلي ترين واقعيت است [و]بدون صورت گرفتن اين فعل ...دين نمي توانسته است روي زمين پيدا شود ...[از سوي ديگر ]،بدان صورت که از قرآن فهميده مي شود ....،به هر چه معمولا نام نمود طبيعي مي دهيم ،از قبيل باران ،باد ،ساختمان و آسمان و...،نبايد تنها به عنوان نمودهاي طبيعي نظر شود بلکه بايد آنها را نشانه يا نمودهايي بدانيم که دخالت خدا در کارهاي بشري را نشان مي دهند »(ايزوتسو ،1372،صص193و196).با توجه به سه نوع ارتباط مذکور ،حال مي توان به شبکه اي از روابط بين خدا و انسان اشاره کرد که در آن ،هيچ فضايي خالي از هنجارهاي ديني وجود ندارد (نمودار شماره2)

پی نوشت ها :
 

*عضو هيئت علمي و معاون پژوهشي دانشگاه امام صادق (ع)
http://www.Eftekhary.ir-
Eftekhari_asg@Yahoo.com
1.براي بررسي استدلالهاي اين رويکرد ، رک . حجاريان ، 1380.
2.به منظور بررسي انتقادي هر يک از اين استدلالها رک .جبار گلباغي ماسوله ، 1378.
3.قال الله تعالي :«فا ينما تولوا فثم وجه الله » (بقره :115 ).
4.براي آشنايي با مبادي کلامي و استدلالي اين بحث رک .مطهري ، 1360 ، ج 1 ؛ براي مطالعه برداشتي عرفاني از اين بحث رک .موسوي خميني ، 1359 ، ج 1 ؛ براي آشنايي با برداشت سياسي - اجتماعي از اين رويکرد رک .موسوي الخميني ، 1369.
5.بر اساس تحليل نويسنده ، انسان کامل چنان که در قرآن کريم معرفي شده ، بدون حضور فراگير الهي در شئون مختلف وي قابل تصور نيست و نقصان تصاوير ارائه شده توسط ساير مکاتب نيز در همين جا نهفته است که مقتضيات و مقدمات آن را پيش بيني و تمهيد نکرده اند ؛ به منظور آشنايي با تصاوير ارائه شده از انسان در اسلام ، و مقايسه آن با ساير تصاوير موجود ، و همچنين سنجش ميزان تحقق آن بدون مساعدت الهي رک .نصري ، 1372؛ در مورد ديدگاه ساير مکاتب نيز رک .رزمجو ، 1368.
6.پرفسور ايزوتسو ، استاد فلسفه دانشگاه مک گيل کانادا و استاد ممتاز دانشگاه «کيو »در توکيو، بوده است .رشته اصلي تحصيلي وي «معنا شناسي » (سمانتيک )بوده و از مدرسان برجسته اين رشته به شمار مي آمده است :او که مسلط به زبان عربي بود ، اولين ترجمه قرآن کريم را به زبان ژاپني را تهيه و منتشر کرد .ايزوتسو با منابع فلسفه اسلامي آشنايي داشته و صاحب تأليفات متعددي در اين زمينه است . وي در کتاب «خدا و انسان در قرآن »الگوي ارتباطاتي اي را بين خدا وانسان مستند به آ يات الهي عرضه داشته که در اينجا از آن با داخل و تصرفي اندک استفاده شده است .
7.قال الله تعالي :«ذلکم الله ربکم ، لا اله الا هو خالق کل شيء ....».
 

منبع:پايگاه نور ش 30